رگم رابخاطرش زدم..
ازکنارم ردشدوگفت:
.فقرچه کارهاکه نمیکند..!!!
رگم رابخاطرش زدم..
ازکنارم ردشدوگفت:
.فقرچه کارهاکه نمیکند..!!!
یکی از بزرگترین آزادی های ذهنی این است
که اصلا اهمیت ندهید که دیگران در مورد شما چه فکری می کنند
دلم گرفته و فقط تو میدونی چرا.... میدونم که میدونی ...!
ساعت آخر بود، دخترک گوشه کلاس تنها و آرام نشسته و به چهره مهربان معلم ؛چشم دوخته. يکي از بچه ها مي خواهد چيزي بخورد که معلم مي فهمد. با مهرباني مي گويد : بچّه هازنگ آخره! اگه سر کلاس چيزي بخورين نمي تونين توي خونه غذاي خوشمزه مامانتون رو بخورين! چند نفر با خنده و شوخي مي گويند اگه غذا نداشتيم چي؟
دخترک در گوشه کلاس آرام زمزمه مي کند: اگه مامان نداشتيم چي ... ؟!!!
آن دوست که عهد دوست داران بشکست
می رفت و منش گرفته دامان در دست
می گفت که بعد از این در خوابم بینی !
پنداشت که بعد از او مرا خوابی هست !
زلف آشفته و خوی کرده و خندان لب و مست
پیرهن چاک و غزل خوان و صراحی در دست
نرگسش عربده جوی و لبش افسوس کنان
نیم شب دوش به بالین من آمد بنشست
سر فرا گوش من آورد به آواز حزین
گفت ای عاشق دیرینه من خوابت هست
عاشقی را که چنین باده شبگیر دهند
کافر عشق بود گر نشود باده پرست
برو ای زاهد و بر دردکشان خرده مگیر
که ندادند جز این تحفه به ما روز الست
آن چه او ریخت به پیمانه ما نوشیدیم
اگر از خمر بهشت است وگر باده مست
خنده جام می و زلف گره گیر نگار
ای بسا توبه که چون توبه حافظ بشکست